دانندۀ حساب. حساب داننده. کسی که از حساب سر در می آورد، کنایه از قانون دان. (آنندراج) : بسیار کم شمردن ما لایق تونیست شاه آن بود که خوب نداند حساب را. یحیی کاشی (از ارمغان آصفی). ، زبان دان. (آنندراج)
دانندۀ حساب. حساب داننده. کسی که از حساب سر در می آورد، کنایه از قانون دان. (آنندراج) : بسیار کم شمردن ما لایق تونیست شاه آن بود که خوب نداند حساب را. یحیی کاشی (از ارمغان آصفی). ، زبان دان. (آنندراج)
دیوان که در هندوستان آنرا کچهری گویند. (آنندراج). جای حساب کشیدن، کنایه از روز قیامت و صحرای محشر: اهل فریقین در تو خیره بمانند گر بروی در حسابگاه قیامت. سعدی. ز شرم کثرت عصیان من به رعشه فتد حسابگاه قیامت چو ارض نیشابور. عرفی (از آنندراج)
دیوان که در هندوستان آنرا کچهری گویند. (آنندراج). جای حساب کشیدن، کنایه از روز قیامت و صحرای محشر: اهل فریقین در تو خیره بمانند گر بروی در حسابگاه قیامت. سعدی. ز شرم کثرت عصیان من به رعشه فتد حسابگاه قیامت چو ارض نیشابور. عرفی (از آنندراج)